سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با کسی که به او می آموزید و نیز کسی که از او فرا می گیرید، نرمی کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :66
کل بازدید :504179
تعداد کل یاداشته ها : 179
103/1/10
10:4 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
عبدالله عاصی[94]
عبدالله هستم بنده خدا و از کثرت گناهان مشهور به عاصی

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

این حسین کیست که عامل همه دیوانه اوست               این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

وقتی می خواهی دریایی را در کاسه ای بریزی هر چه سعی کنی نمی شود.ظرفیت درک ما بسان همان کاسه است در برابر عظمت اباعبدالله.هر چقدر هم نویسنده توانایی باشم که نیستم و هر چقدر نسبت به این حقیقت جاوید شناخت داشته باشم که ندارم باز هم نمی توان حتی گوشه ای از آن همه بزرگی را به تصویر کشید.امام حسین یک حقیقت روحانی و ملکوتی است که در خداوند فانی شده است.پس اگر کسی توانست خدا را توصیف کند یا نشان دهد یا حتی تصویری از او بنمایش درآورد می تواند از امام حسین نیز صحبت کند.

اباعبدالله حسین را باید از نشانه هایش و آثاری که بر جای گذاشته شناخت آنهم به اندازه فهم ناچیز خودمان.شناخت امام حسین به امام شناسی ما برمی گردد یعنی قبل از هر چیز باید بدانیم امام کیست تا بفهمیم که امامی بنام حسین یعنی چه؟شناخت امام حسین به شناخت ما از زندگی بر می گردد یعنی قبل از هرچیز باید بدانیم هدف از خلقت و وجود چیست تا بفهمیم امام حسین که بود و چه کرد؟شناخت امام حسین به شناخت ما از خدا وانسان و دین و اسلام و پیامبر بر می گردد یعنی باید این امور را شناخته باشیم تا فلسفه وجود امام حسین را درک کنیم.برای دانستن اجمالی هریک از این موارد کتابها نوشته شده و کاغذها و قلمها و عمرها صرف شده است که هیچیک در یک نوشته کوچک نمی گنجد و به اندازه روح آدمی وسعت دارد.واقعا نمی دانم از کدام زاویه به امام حسین نگاه کنم تا همان قسمت را تصویر کنم که هم در این مقال بگنجد هم یک صورت کلی از ایشان بنمایاند.

امام حسین منبع تمام خوبیهاست اگر بخواهیم از نگاه کلی تر به او بنگریم می بینیم هرچه خوبی در جهان وجود دارد در او جمع است صداقت ، پاکی ، شجاعت ، محبت ، عشق ، ایثار ، مقاومت ، کرامت ، صبر و . . .

ذات اقدس الهی خالق خوبیها است و همه نیکی ها از مصدر ذات او صادر می شود.خداوند متعال تمام صفات جمالیه و جلالیه خود را در " حسین " نمایانده تا ما با تماشای او خدا را ببینیم.اباعبدالله الحسین آینه تمام نمای خداوند است و ذات ذوالجلال در حسین متجلی است.حسین فرزند پیغمبر خاتم و از سلاله پاک علی و فاطمه است.همه انبیا به نام حسین گریه کرده اند.توبه آدم ابوالبشر با نام حسین پذیرفته شد.کشتی نوح با نام حسین بر زمین آرام گرفت.ابراهیم خلیل الرحمن با نام حسین از آتش نجات یافت و آنگاه که خواست اسماعیل را در برابر تکلیف الهی قربانی کند و خنجر نبرید ابراهیم بسیار غمگین شد که شاید خداوند او را لایق قربانی کردن ندانسته است.پس ندا آمد ابراهیم غمگین نباش که ما او را به ذبح عظیم فدیه دادیم و صحنه کربلا در برابر دیدگانش نمایان شد.درآن هنگام جبرئیل نوحه خواند و ابراهیم بسیار گریست.

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ                                 چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد

عرش الهی در اختیار حسین است.در یمین عرش مقام دارد و در طاق عرش نگاشته شده :

ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه

خداوند متعال انسان را خلق کرد تا او را عبادت کند و در سایه این عبادت به مقام قرب نایل شود و در عند ملیک مقتدر جای بگیرد تا دیگر مخلوقات و فرشتگان بفهمند که چرا انسان اشرف مخلوقات است و چه تواناییهایی دارد.خداوند متعال می خواست نشان دهد موجودی خلق کرده که هم تمایلات نفسانی و حیوانی دارد و هم گرایشات روحانی و ملکوتی.هم جنبه ناسوتی دارد و هم لاهوتی.هم می تواند با پرداختن به خواسته های نفسانی از حیوان پست تر شود و هم می تواند با رشد معنوی و سیر روحانی و دل کندن از تعلقات دنیوی و مادی آنچنان اوج بگیرد که در سدره جبرئیل امین از او باز بماند.

حضرت اباعبدالله الحسین در مقام انجام تکلیف الهی و بریدن از تمام تعلقات و دلبستگیهای دنیا بسوی حضرت حق آنچنان تیز تاخت که تمام عالم وجود و کائنات و مافیها را مبهوت خود کرده است و در وصال معبود و معشوق آنچنان بیقرار همه چیزش را داد که از ابتدای خلقت تا حشر و بعثت هیچ عاشقی مانند او نخواهد آمد.

حسینی که تشنه دیدار یار است و مانند پرنده پای در دام دنیا افتاده برای رهایی سرازپا نمی شناسد در برابر قومی کفتار صفت و درنده خو که جز غارت و چپاول و دریدن چیزی نمی شناسند قرار می گیرد.همه عظمت در مقابل همه حقارت . همه محبت و مهربانی در مقابل همه کینه و دشمنی.

امام حسین هرچه تلاش کرد نتوانست ذره ای از خوی وحشی گری آنها کم کند بارها وبارها سخنرانی کرد نصیحت کرد آنها را از عذاب خدا ترساند هشدار داد حتی وعده پول و مقام دنیایی داد.کسی که بهشت از نور وجود او خلق شده به آنها تضمین بهشت داد اما نه چشمهایشان حقیقت را می دید و نه گوشهایشان می شنید.قلبهایشان از گناه سخت شده و شکمهایشان از حرام پر بود.چشمهایشان فقط پول و مقام می دید و به دنبال دنیا از هم سبقت می گرفتند.

امام حسین وقتی به این نتیجه رسید که با توصیه و صحبت نمی تواند ایشان را به رستگاری دعوت کند تنها راه نجات آنها را در عمل یافت.پس تصمیم گرفت با رفتار و حرکت خود انسانها را از دام دنیا نجات دهد.حسین از اول با دنیا رابطه ای نداشت که بخواهد از دنیا بگذرد او مانند پدرش دنیا را از ابتدا طلاق داده بود.حضرت در مسیر کربلا فرمود:

ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق علـى السنتهم یحـوطـونه مـادرت معائشهم

فـاذا محصـوا بـالبلاء قل الـدیـانــون

به راستـى که مردم بنده دنیا هستنـد و دیـن بر سر زبان آنهاست و مادام که بـراى معیشت آنها بـاشـد پیـرامـون آن انـد, و وقتـى به بلا آزمـوده شـونـد دینـداران انـدک انـد.

پس برای اینکه گذشتن از خواسته ها را نشان دهد از تمام کسانی که دوست داشت گذشت.حضرت اباعبدالله الحسین بی تعلقی به دنیا و عشق بازی خود را به رخ همه دنیاپرستان کشید و با نمایش عظمت خود حقارت و ذلت شهوت پرستان ، مال پرستان ،‌ مقام پرستان را نشان داد.او با دل بریدن از همه چیزش برای خدا به همه گفت تنها راه نجات شما فرار از خواسته های نفس و هواپرستی بسوی خداپرستی است.ببینید من چگونه مال و مقام خود را در مدینه رها کردم.ببینید چگونه در برابر معبودم فرزندانم را دادم.ببینید چگونه همه وجودم کسی که از همه نظر شبیه پیامبر بود و هرگاه دلتنگ جدم می شدم به او نگاه می کردم،علی اکبرم را برای خدا تکه تکه کردم.ببینید چگونه عباسم را یادگار پدرم را مثله کردم.اول دست راستش را قطع کردند بعد دست چپش را.چشمان بانفوذش را آماج تیر قرار دادند.عباس به رکوع رفت . خواست با زانو تیر را در آورد قربانی ام را کامل کردم و عمود آهن را بر فرق حیدریش فرود آوردند.اما هنوز این عشق بازی ادامه داشت . هنوز عباس به سجده نرفته است.تمام بدنش تیرباران شد.چشم تیر خورده.فرق شکافته.دست در بدن ندارد.از بلندای اسب با صورت به سجده افتاد.خداوند ندا می دهد ملائکه من ببینید این حسین مخلوق من است که خالصانه همه چیزش را فدا می کند.ملائکه صبر و طاقت از دست داده اند اما هنوز چیزهایی برای حسین باقی مانده است.وارد خیمه گاه شد.ناگهان شیرخواره ای از گهواره خود را به زمین انداخت.پدر هنوز من مانده ام.پدر لباس رزم را درآورد کلاهخود از سر برداشت.عبا به تن کرد و عمامه سبز بر سر بست.سوار بر شتر به سوی میدان حرکت کرد.لشکر گرگها به هم ریخت گفتند حسین قرآن آورده ما را به قرآن قسم دهد.امام عبا را کنار زد علی اصغر را به دست گرفت و رو به لشگر فرمود حداقل به این کودک آب بدهید.مگر نمی بینید که از شدت تشنگی مانند ماهی لبانش تکان می خورد.کلام حسین تمام نشده بود که دید دستانش گرم شده است.نگاهش پایین آمد.سر علی اصغر به پوست آویزان بود.خون گلوی علی اصغر را به آسمان پاشید.خداوندا این قربانی را از من بپذیر.ملائکه تمام قطرات خون را به آسمان بردند.

هنوز عشق بازی ادامه داشت.دیگر همه چیزهایی که دوست داشت را داده بود.مانده بود خودش و یک لشگر وحشی.هر چه می گذشت درندگان حریص تر می شدند و چهره امام از شدت شوق وصال برافروخته تر.لباس رزم پوشید با خیمه گاه وداع کرد.با هیبت علوی میان میدان ایستاد.نگاهی به دو سوی میدان انداخت.با حمد و ثنای الهی لب به سخن گشود.انگار یک روز دیگر است و از صبح هیچ اتفاقی نیافتاده.انگار هنوز یاران امام صف کشیده اند و هاشمیان در راست و چپ امام خط شده اند.انگار هنوز علی اکبر اذان می گوید و عباس علمدار در جایی دورتر نزدیک خیمه ها پرچم به دست و ابروان در هم کشیده پای در رکاب به نگهبانی خیمه گاه ایستاده و کسی جرات نگاه در چشمان نافذش را هم ندارد.امام حسین خود را برای چندمین بار معرفی کرد باز هم موعظه و امید به بازگشت قوم غرق شده در نکبت دنیا و هشدار به دوری از عذاب الهی.اما نشنیدند.کان فی اذنیه وقرا.

حجت تمام شد امام نگاهی به آسمان انداخت.خورشید هم دیگر از شدت خجالت از بالای آسمان یواشکی پایین می رفت.چشمانش از شدت تشنگی همه جا را دودآلود می دید.نمی دانم به چه می اندیشید.اما در دل گفت ببینید که این صحنه آخر است.

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید                         خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

شمشیر برکشید و چنان لشکری تکسوار به سوی دشمن تاخت.از هر سو که حمله می کرد مانند گوسفندان فرار می کردند.دیدند نمی توانند مقابله کنند. پیاده نظام عقب رفت.تیراندازها حلقه زدند.آماده ! بزنید ! (نه نزنید) آنانکه تیر نداشتند سنگ پرتاب کردند.سنگی به دندان مبارک خورد.به یاد جنگ احد افتاد.آنجا هم دندان پیغمبر شکست.سنگ دیگری به پیشانی خورد.شیون از صف ملائکه برخاست.خون پیشانی بر صورت ماهگونه اش جاری شد.پیرمرد 57 ساله پیراهن را بالا زد تا خون را پاک کند.وای بر من ! تیر سه سر !‌ سینه را شکافت.جگر مصطفی آتش گرفت.هرچه کرد نتوانست تیر را از جلو درآورد خم شد تیر را از پشت کمر خارج کرد.دیگر می توانستند نزدیک شوند.کفتارها آهسته آهسته ولی با ترس نزدیک شدند.امام دیگر نمی توانست تعادل خود را روی اسب حفظ کند.اما ذوالجناح،یک اسب معمولی نیست می داند چه کند.خیلی تلاش کرد تا امام به زمین نیافتد.امام هنوز شمشیر می زد.اما وای بر من ! یک نامرد از پشت، نیزه ای بر حضرت زد.امام از اسب به زمین افتاد.

بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد         اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

ذوالجناح دور امام می چرخید شیهه می کشید و وحشیان را دور می کرد. چند نفر را به درک فرستاد.وقتی دید نمی تواند جلوی همه را بگیرد برگشت به طرف خیمه ها کمک بیاورد.به خیمه ها که رسید همه جا را خاک و دود گرفته بود زنان و کودکان بیرون دویدند پدر برگشته اما با بغض فرو خورده مات اسب شدند.زین واژگون بود و بدن اسب از آماج تیر جای سالم نداشت.خداوندا چه بلایی بر سر پدرمان آمده است.اسب بیچاره هرچه گشت مردی در میان خیمه ها نیافت فقط امام سجاد بود که در تب می سوخت. امام خود را به گودالی کشاند.غوغایی برپابود.گردوخاک همه جا را پرکرده بود.هرکس با هرچه داشت می زد.چهار هزار زخم وارد کردند.عده ای به طرف خیمه ها برای غارت دویدند امام تکیه به شمشیر داد و کمی از زمین کنده شد با آخرین رمقی که داشت فریاد زد: ان لم یکن لکم دین فکونوا احرارا (اگر دین ندارید پس آزاده باشید) و افتاد.دیگر هیچ نمی دید.لبانش تکان می خورد.یکی نزدیک شد ببیند چه می گوید.شاید نفرین می کند.زیر لب زمزمه می کرد :

رضا برضاءک صبرا علی بلاءک تسلیم لامرک لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین

راضی ام به رضای تو صبر می کنم بر بلایت تسلیم امر توام که هیچ معبودی جز تو نیست ای فریادرس یاری خواهان

وخداوند متعال نیز در پاسخ فرمود:

یاایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی

آری این حسین همان نور عظیمی که خداوند به واسطه آن در منظر کائنات به خود مباهات کرد و ندای احسن الخالقین عالم را فراگرفت اکنون در برابر معبودش در گودال قتلگاه افتاده و زیر تیغ شمر لعین دست و پا می زند و ما و دنیای بی ارزش ما را به تمسخر گرفته است. ذوالجناح به میدان بازگشت تا خودش کاری کند.اما دیگر دیر شده بود فریاد هلهله لشگر بلند گشته و غبار همه جارا فراگرفته بود.لحظه ای بعد گردوغبار نشست نیزه ای بلند شد راس حسین بسان خورشیدی در آسمان می چرخید.غلغله ای در عالم افتاد زمین به خود لرزید گویی می خواست کربلا و همه اهلش را در خود فرو ببرد.آسمان از ابرها سیاه شد.باران خون می بارید.خورشید به محاق رفت.از زمین خون می جوشید.پرندگان و همه اسبها و وحوش به صدا درآمدند.ذوالجناح ناله کنان به پشت خیمه ها دوید.آنقدر سر به زمین کوفت تا جان داد.

اباعبدالله الحسین در راه خدا از همه چیز گذشت تا فریاد بزند که این دنیا با تمام لذات و زرق و برقهایش در برابر لذت ارتباط با خداوند هیچ است و هیچ ارزشی ندارد.این حسین همان وجود آرام و نفس مطمئنه ای است که آنچنان فانی در معشوق و محبوبش شد که در مقام فنا از مال و فرزند و مقام و حتی جان خود گذشت تا ذوب در ذات ربوبی پروردگار شد و حضرت حق نیز در مقابل فدیه او را پرداخت و تمام امورات کائنات و خلایق و دنیا و آخرت و هرچه مخلوق خداست را در اختیار او قرار داد.به همین دلیل است که حضرت آیت الله العظمی سید علی آقای قاضی رضوان الله علیه می فرمودند :

تمام امورات عالم به دست اباعبدالله حسین است و پیشکارش اباالفضل العباس است.

بهشت از نور حسین خلق شد و او شد سفینه نجات که من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق (هرکس به حسین تمسک کند و سوار کشتی او شود و مانند او از دنیا دل ببرد نجات یابد و هرکس از آن تخلف کند غرق می شود.)یکی از درهای بهشت بنام اوست (باب الحسین) و در قیامت خداوند از شیعیان و محبان و دوستداران حسین آنقدر می بخشد تا اباعبدالله راضی شود و پای در بهشت گذارد و با قدوم خود و بنور خود بهشت را منور فرماید. حسین سید جوانان بهشت است از انگشت سبابه و لبان پیامبر شیر نوشید و جان پیامبر می باشد.همنطور که فرمود:

حسین منی و انا من حسین احب الله من احب حسینا

حسین از من و من از حسینم خدا دوست دارد هرکه حسین را دوست بدارد.