سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خشم، دل حکیم را نابود می کند . و فرمود : هرکس مالک خشم خویش نباشد، مالک خرد خویش نیست . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :100
بازدید دیروز :24
کل بازدید :513361
تعداد کل یاداشته ها : 179
103/9/12
6:46 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
عبدالله عاصی[94]
عبدالله هستم بنده خدا و از کثرت گناهان مشهور به عاصی

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

زندگى کردن مثل دوچرخه سوارى است. آدم نمى  افتد، مگر این که دست از رکاب زدن بردارد. اوایل، خداوند را فقط یک ناظر مى دیدم، چیزى شبیه قاضى دادگاه که همه عیب و ایرادهایم را ثبت می‌کند تا بعداً تک تک آنها را به‌رخم بکشد. به این ترتیب، خداوند مى خواست به من بفهماند که من لایق بهشت رفتن هستم یا سزاوار جهنم. او همیشه حضور داشت، ولى نه مثل یک خدا که مثل مأموران دولتى. ولى بعدها، این قدرت متعال را بهتر شناختم و آن هم موقعى بود که حس کردم زندگى کردن مثل دوچرخه سوارى است، آن هم دوچرخه سوارى در یک جاده ناهموار! اما خوبیش به این بود که خدا با من همراه بود و پشت سر من رکاب مى‌زد. آن روزها که من رکاب مى‌زدم و او کمکم مى‌کرد، تقریباً راه را مى‌دانستم، اما رکاب زدن دائمى، در جاده‌اى قابل پیش بینى کسلم مى‌کرد، چون همیشه کوتاه‌ترین فاصله‌ها را پیدا مى‌کردم. یادم نمى‌آید کى بود که به من گفت جاهایمان را عوض کنیم، ولى هرچه بود از آن موقع به بعد، اوضاع مثل سابق نبود. خدا با من همراه بود و من پشت سراو رکاب مى‌زدم. حالا دیگر زندگى کردن در کنار یک قدرت مطلق، هیجان عجیبى داشت. او مسیرهاى دلپذیر و میانبرهاى اصلى را در کوه ها و لبه پرتگاه ها مى شناخت و از این گذشته می‌توانست با حداکثر سرعت براند، او مرا در جاده‌هاى خطرناک و صعب‌العبور، اما بسیار زیبا و با شکوه به پیش مى‌برد، و من غرق سعادت مى‌شدم. گاهى نگران مى‌شدم و مى‌پرسیدم، «دارى منو کجا مى‌برى» او مى‌خندید و جوابم را نمى‌داد و من حس مى‌کردم دارم کم کم به او اعتماد مى‌کنم. بزودى زندگى کسالت بارم را فراموش کردم و وارد دنیایى پر از ماجراهاى رنگارنگ شدم. هنگامى که مى‌‌گفتم، «دارم مى‌ترسم» بر مى‌گشت و دستم را مى‌گرفت. او مرا به آدم‌هایى معرفى کرد که هدایایى را به من مى‌دادند که به آنها نیاز داشتم. هدایایى چون عشق، پذیرش، شفا و شادمانى. آنها به من توشه سفر مى‌دادند تا بتوانم به راهم ادامه بدهم. سفر ما؛ سفر من و خدا. و ما باز رفتیم و رفتیم. حالا هدیه ها خیلى زیاد شده بودند و خداوند گفت: «همه‌شان را ببخش. بار زیادى هستند. خیلى سنگین‌اند!» و من همین کار را کردم و همه هدایا را به مردمى که سر راهمان قرار مى‌گرفتند، دادم و متوجه شدم که در بخشیدن است که دریافت مى‌کنم. حالا دیگر بارمان سبک شده بود. او همه رمز و راز هاى دوچرخه سوارى را بلد بود. او مى‌دانست چطور از پیچ‌هاى خطرناک بگذرد، از جاهاى مرتفع و پوشیده از صخره با دوچرخه بپرد و اگر لازم شد، پرواز کند.. من یاد گرفتم چشم‌هایم را ببندم و در عجیب‌ترین جاها، فقط شبیه به او رکاب بزنم.. این طورى وقتى چشم‌هایم باز بودند از مناظر اطراف لذت مى‌بردم و وقتى چشم‌هایم را مى‌بستم، نسیم خنکى صورتم را نوازش مى‌داد .هر وقت در زندگى احساس مى‌کنم که دیگر نمى‌توانم ادامه بدهم، او لبخند مى‌زند و فقط مى‌گوید، «رکاب بزن»


90/12/4::: 6:34 ع
نظر()
  
  

آقای قاضی القضات!
شما همواره از اطاله دادرسی داد سخن زدید اما کاش به جای سخنرانی یک تیم کارشناسی ایجاد می کردید تا پرونده های مختلف و حقایق دادگاه ها را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دادند تا ببینید که :

1. قاضی محترم ساعت 8 صبح وقت رسیدگی داده و ساعت 10:30 دقیقه در دادگاه حاضر می شود. و ای کاش فقط بار اولش بود.اما مدیر دفتر می گوید قاضی معمولا همین ساعت می آید.

2. قاضی محترم دوشنبه وقت رسیدگی داده اما یک هفته مرخصی می گیرد و پرونده تجدید وقت می خورد برای 2 ماه دیگر!!!

3. قاضی محترم وقت رسیدگی داده اما جابجا می شود و به یک دادگاه دیگر منتقل می شود، دادرس علی البدل هم نداریم قاضی جایگزین هم 7 ماه بعد می آید.شما پیدا کنید سن پرتقال فروش را . . . !

4. قاضی محترم بالاخره تشکیل جلسه می دهد، اما نمی دانم چرا رای معظم له 3 ماه بعد امضا می شود.(طبق قانون قاضی موظف است ظرف یک هفته رای خود را انشا نماید.)

5. قاضی محترم بالاخره لطف می فرماید و رای خود را صادر می کند.بالای دادنامه نوشته تاریخ تنظیم 28/8/90 اما نمی دانم چرا دادنامه بیچاره !!! 6/11/90 ابلاغ می شود. تا حالا کجا بوده خدا می داند!!!؟؟؟ (لازم به توضیح است که تازه از تاریخ ابلاغ دادنامه، طرفین 20 روز حق تجدیدنظر دارند.حال اگر خوانده پرونده شما در دادگاه حاضر نشده و حکم غیابی صادر شده باشد، خوانده از تاریخ ابلاغ 20 روز حق واخواهی دارد.یعنی می تواند اعتراض کند و روز از نو روزی از نو و بعد از آن حق تجدیدنظر تازه آغاز میشود.باز هم پیدا کنید سن پرتقال فروش را!!!

6. طرف شما از حق تجدیدنظر خود استفاده می کند و تجدیدنظرخواهی می نماید و پرونده سرگردان وارد دادگاه تجدیدنظر (به قول وکلا: تایید نظر) میشود.اینکه چقدر طول می کشد تا پرونده از دادگاه بدوی به تجدید نظر برود.الله عالم! ولی خدا نصیب نکند که پرونده ای وارد دادگاه تجدیدنظر شود. حداقل 3 ماه و حداکثر 9 ماه یک پرونده در دادگاه تجدیدنظر خاک می خورد.چرا؟؟؟
اگر دادگاه تجدیدنظر و قاضی کم داریم اضافه کنید و اگر کافی است و کند عمل می کنند پیگیری کنید.بعد هم می بینیم که اصلا قضات محترم تجدیدنظر انگار لای این پرونده مادر مرده را باز نکردند.(از مفاد دادنامه تجدیدنظرشان داد می زند: همه چیز را پس و پیش می نویسند.)
حکم ناعادلانه بدوی را بعد از 6 ماه تایید می کنند و خلاص!!! (لطفا نگویید حتما حکم به ضررت بوده می گی ناعادلانه! هرکس خواست حاضرم پرونده بیارم اثبات کنم به هزار دلیل!)

7. آقای قاضی القضات لطفا گروهی را مسئول بررسی این امر کنید که مهلت ها و مواعد دادرسی از قبیل 10 روز یا 20 روز و غیره با توجه به گسترش وسایل ارتباط جمعی مثل تلفن همراه و ایمیل و . . . می تواند کاهش یابد یا خیر؟! وقتی که ما می توانیم مواعد دادرسی و اخبار دادگاه را به راحتی به افراد از طریق پیامک اطلاع دهیم و ابلاغ کنیم آیا بهتر نیست که مواعد دادرسی در جهت رفع اطاله دادرسی آن هم با این وضع اسف بار کاهش یابد؟؟؟

آقای قاضی القضات عزیز که بر مسند قضاوت علی و فرزندان پاکش علیهم السلام تکیه زدید.کاش در هر مجتمع قضایی و دادسرا و شورای حل اختلاف و دادگاه یک شعبه از دادسرای عالی انتظامی قضات تاسیس می کردید تا ضمن رسیدگی به شکایات مردمی، به صورت تصادفی به کار قضات عالم و کاردان !!! دستگاه قضایی نظارت کنند و ببینند که گاهی چه جنایاتی در دادگاهها رخ می دهد و مردم ناآگاه و از بی پناه نمی توانند به حق خود برسند.

امان از روزی که داروغه و قاضی و دزد همدست باشند! اصلا ناراحت نشوید الان اینجوری نیست.

تا ببینند به چه راحتی مجرم تبرئه می شود و بی گناه، مجرم می گردد و حتی برای شاکی قرار وثیقه یا بازداشت صادر می شود.باور کنید اینها افسانه نیست. واقعیت دستگاه عدالت!!! قضایی است. امیدوارم شما دلسوز باشید و با تقوایی که از شما انتظار داریم و یکی از شرایط اصلی تصدی مسئولیت خطیرتان است، به داد مردم برسید.

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

همگی برای ظهور آقامون دعا کنید که گشایش کار ما در فرج ایشان است.


90/11/24::: 12:43 ص
نظر()
  
  

حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمودند:

گفتم که الف گفت دگر هیچ مگو

در خانه اگر کس است یک حرف بس است

و در روایت آمده است :

من عمل بما علم علم الله علم ما لم یعلم

هرکس به علم خود عمل کند، خداوند علم آنچه نمی داند را به او می آموزد.

همه سیر و سلوک و دستورات دین فقط در دو کلمه خلاصه می شود:

انجام واجبات و ترک محرمات

اگر واجبات را انجام دهیم تا به خداوند نزدیک شویم و از گناه دوری کنیم تا قلبمان سیاه نشود به همه چیز می رسیم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله :

اگر زبان خود را حفظ کنید، آنچه من از عالم می بینم خواهید دید.

اگر همه اعضا و جوارح و وجود و فکر ما برای خدا باشد و از امانتهایی که خداوند به ما داده درست استفاده کنیم، وجود ما خدایی می شود.

هدف خلقت خدایی شدن است و دستورات دین برای رسیدن به این هدف صادر شده.

من عرف نفسه فقد عرف ربه

ما خلق شده ایم تا خداگونه شویم

برای خداگونه شدن باید تعادل میان قوای جسمی و روحی برقرار کنیم

هر چه واجب است به این تعادل کمک می کند و هرچه حرام است این تعادل را به هم می زند. مستحبات نیز روح ما را زینت می دهد.

استاد ما حضرت آیت الله العظمی امجد می فرمودند: همه سیر وسلوک دو حرف است : مرنج و مرنجان

از کسی نرنجیم و کینه و حسادت و ناراحتی از کسی به دل نداشته باشیم و کسی را هم نرنجانیم.یعنی دوست و همسایه و همکلاسی و پدر و مادر و خویشاوند و افراد معمولی و مردم و پیامبر و امام زمان صلوات الله علیه و اهل بیت را از خود نرنجانیم.

امام رضا علیه آلاف التحیت والثناء می فرمایند (به این مضمون):

خوشبختی در ایمان به خدا و خدمت به خلق خداست.

یا در حدیث دیگری آمده است : مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او در سلم و امان باشند.

در قرآن نیز می خوانیم همه نوع انسان در زیان هستند مگر کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند.مصداق بارز عمل صالح، خدمت به خلق خدا است. والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات . . .  

در قرآن در بیشتر موارد هرزمان ایمان آمده عمل صالح هم در کنارش ذکر شده است. این یعنی اول ایمان فردی و بعد ایمان جمعی.اول فرد باید خود را از لحاظ اعتقادی قوی کند و نیت خدایی داشته باشد و بعد وارد جامعه شود و به دیگران خدمت کند.سعی کند منشا اصلاح در جامعه باشد.هم کمک کند و هم بهبود ببخشد.

بزرگان گفته اند : درس بخوانید برای خدمت به خلق خدا

نکته آخر:
اگر در احوالات کسانی که به محضر ذات مقدسه قطب عالم امکان حضرت بقیت الله ارواحنا فداه مشرف شده اند دقت کنیم، می بینیم که دو خصوصیت اصلی داشته اند :

اول آنکه اخلاص در کارهایشان موج می زده است و همه نفسهایشان با نیت تقرب به خدا بوده

دوم اینکه یک لقمه حرام در وجدشان وارد نشده و حتی از پول های شبهه ناک که به روشنی معلوم نبوده که حلال است یا حرام اجتناب کرده اند.

همه سیروسلوک همین است: گفتنش ساده و عمل به آن بسیار مشکل است.

اما خداوند می فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا (آیه اخر سوره عنکبوت)

وکسانی که در امر ما تلاش کنند به تحقیق و حتما ما آنها را به راههای خود هدایت می کنیم.

التماس دعا


  
  

از نماز نخواندنش، آن هم در اول وقت که همه‌ى بچه‌ها به امامت روحانى گروهان مشغول اداى آن بودند باید حدس مى‌زدم که مسلمان نیست، ولى هیچ وقت چنین برداشتى به ذهنم خطور نکرد. مخصوصا این که سه روز پیش هنگام خواندن زیارت عاشورا دیده بودم که او نیز پشت خاکریز و کمى دورتر از بچه‌ها، زنگار دل به آب دیده شستشو مى‌کرد. 

ادامه مطلب...

  
  

حضرت على(علیه السلام )روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟ بعضى گفتند آیه :"ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء"(خداوند هرگز شرک را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى بخشد)سوره نساء آیه 48

امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست ،

ادامه مطلب...

90/10/18::: 1:3 ع
نظر()
  
  

امام حسین علیه السلام به شخصی خطاب فرمود: فلانی، در راه به دست آوردن روزی ستیزه گرانه تلاش مکن و بر قدر، همچون واگذار کننده بی اختیار، تکیه ننما، زیرا در جستجوی روزی برآمدن، از سنت است و خلاصه جویی از عفت. عفت مانع روزی نیست و حرص زیاد روزی نمی آورد، همانا رزق تقسیم شده است و اجل حتمی است و به کار گیرنده حرص، جوینده گناه است.

·       مدارا کلید مشکلات

امام حسین (ع) فرمود: هر که از تدبیر باز ماند و از چاره ها ناتوان گردد، مدارا کلید گره گشای اوست.

·     موارد صبر

در مواردی که حق تو را ملزم می سازد، بر آنچه نمی پسندی، شکیبا باش و در مواردی که هوای نفس  تو را فرا می خواند، از آنچه دوست می داری، خود را نگهدار.

·     نیکی باید به خوب و بد

شخصی پیش امام حسین اظهار داشت: اگر نیکی به نا اهل برسد، تباه می شود، امام حسین (ع) فرمود: چنین نیست، بلکه نیکوکاری همچون رگبار است که باید به نیک و بد برسد.

·     واقعیت غیبت

شخصی نزد امام از کسی غیبت کرد، امام فرمود: ای فلانی دست از غیبت بردار زیرا غیبت نان و خورش سگهای دوزخ است.

·     نتیجه گناه

شخصی به امام حسین (ع) نامه نوشت که: با دو کلمه مختصر مرا پندی ده. حضرت نوشت: کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید، آنچه را امید دارد زودتر از دست می دهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر می رسد.

·    اندرز غافلان

امام حسین (ع) فرمود: اگر سه چیز نبود، فرزند آدم هرگز برای چیزی سر خم نمی کرد: فقر، بیماری و مرگ.


90/9/14::: 10:43 ع
نظر()
  
  

می دانم بابا دو بخش است :

بخشی در صحرا

بخشی در بالای نی

اما اینکه عمو چند بخش دارد را فقط بابا می داند.


90/9/14::: 10:5 ع
نظر()
  
  

آقاجان برای ظهورت 313 اباالفضل می خواهی

اما همه می دانیم عباس یکی بود و در کربلا بریده بریده افشا شد.

تاسوعای حسینی تسلیت باد


  
  

آقاجان

تا آغوش مهر تو 2قدم کم داریم

یک قدم برخاستن "زهیر"

یک قدم برگشتن "حر"


  
  

همین‌ها هستند!
مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی
آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو برنمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند
آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند گاهی بغلشان می کنند.
دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، کتابی و ...
آدم‌هایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه
آدم‌های پیامک‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، بهدوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های پیامک‌های پُر مهر بیبهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.
آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.
آدم‌هایی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست.
آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.
آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند .
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن
و همین ها هستند که خوبی ها را در تمامی دنیا منتشر می کنند.

مگر دین ما جز این چه می خواهد ؟!

نقل از : http://ethics114.blogfa.com

 


90/9/7::: 7:39 ع
نظر()
  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >