خدا ما رو از پست ترین چیز در عالم خلق کرد
یعنی خاک
و از بهترین چیز در عالم در ما دمید
یعنی روح خودش
و ما اینگونه خلق شدیم
از یک طرف انسان یک وجود مادی با نیازهای مادی داره که اگر در برآوردن این نیازها افراط کنه به عنصر پست خودش بر میگرده و از حیوان هم پست تر میشه
و از طرف دیگر یک وجود روحانی داره که اگر به نیازهای روحش پاسخ بده و در برآوردن آنها تلاش کنه از فرشته بالاتر میره
آن چیزی که قدرت روح انسان رو قوی می کنه قدرت اراده انسانه
و اراده آدمی زمانی قوی میشه که چیزهایی که برای روحش لازم است رو انجام بده و از چیزهایی که برای روحش ضرر داره دوری کنه
در این مفهوم ایمان یعنی باورها و اعتقاداتی که ما نسبت به خدا به عنوان مبدا خلقت و جهان آفرینش و نحوه حرکت در مسیر زندگی داریم
و عمل یعنی کارهایی که بر اساس اعتقادات انجام می دهیم تا اراده خود را تقویت کنیم
در اینجا بعضی مفاهیم دیگر وجود دارد که باید تعریف شوند:
مثل آگاهی. آگاهی همان دانش و علم ما به دنیایی است که در آن زندگی می کنیم و چیزهایی که از طرف خدا به ما میرسد
هنگامی که ما به باورهای خود بر اساس آگاهی هایمان فکر می کنیم اندیشه در وجود ما ساخته می شود. اندیشه باورها و اعتقادات ما را می سازد که به آن ایمان می گوییم و ایمان موجب بروز فعل و عمل از انسان می شود.
پس اگر ما به آگاهی های خوب توجه کنیم و سعی کنیم چیزهای خوب را وارد وجود خود کنیم، به اندیشه خوب و باور درست و در نهایت به عمل نیک می رسیم. این یک زنجیره منطقی از توجه و آگاهی و اندیشه و باور و ایمان و عمل است.
حواس ظاهری پنجگانه انسان، دروازه های ورود آگاهی های گوناگون به درون آدمی است. ما از طریق حواس خود با دنیای پیرامون ارتباط بر قرار می کنیم و آن را می شناسیم و به موضوعات آن توجه می کنیم.
حواس ظاهری تنها ابزارهای ارتباط ما با دنیا است. البته عقل نیز در ادراک مطالبی که حواس دریافت می کنند نقش مهمی دارد. عقل ما اطلاعات دریافت شده توسط حواس را تحلیل نموده و در یک نظام منطقی می گذارد و نتایج منطقی می گیرد تا انسان بتواند با استفاده از آن نتایج زندگی خود را به پیش ببرد.
دوباره به مطلب اول برگردیم. گفتیم که وجود انسان از دو جنبه مادی و روحانی تشکیل شده است. حواس ابزار شناخت وجود مادی انسان است تا با محیط اطرافش ارتباط برقرار کند. پس وجود روحانی انسان چه می شود؟ آیا ابزاری برای شناخت روح از عوالم روحانی در انسان قرار داده نشده است؟ آیا ابزار شناخت انسان محدود به حواس ظاهری او است؟ اگر اینطور باشد پس چرا عنصری به نام روح در وجود ما نهاده شده است؟
پاسخ این سوال در شناخت عالم هستی و شناخت خداوند به عنوان موجودی که مبدا روح است وجود دارد. ابزار شناسایی انسان محدود به حواس نیست و خداوند در وجود خلیفه اش همه تواناییها و تمامی صفات خود را (به جز صفت کبریایی و الوهیت) به صورت بالقوه قرار داده است.
فقط ما باید این توانمندیها را بشناسیم و راه بروز و به فعلیت رساندن آنها را بیابیم تا بتوانیم استعدادهای خدادادی خود را شکوفا کنیم و یک زندگی متفاوت از حیات مادی داشته باشیم.
انسان به عنوان خلیفه الهی توانایی انجام هر کاری که اراده کند را دارد به شرطی که اراده انسان در طول اراده خداوند متعال قرار بگیرد. خداوند با خلقت انسان و دمیدن روح خود در وجود آدم، اراده خود را به انسان تفویض نمود اما به شرطی که انسان قدرت استفاده از اراده را پیدا کند و اراده خود را در طول اراده خداوند عالی مرتبه قرار دهد و از این توانایی در مسیر درست استفاده کند.
با توجه به مطالب فوق، پس ما باید اراده خود را تقویت کنیم تا بتوانیم کارهای خداگونه انجام دهیم. راه تقویت اراده فقط در دو کلمه است: انجام واجبات و ترک محرمات. این دو کلمه را زیاد شنیده ایم اما هیچگاه به معنای واقعی آنها پی نبرده ایم. خلاصه این دو عبارت می شود عمل به دستورات خداوند با عظمت.
اگر انسان بخواهد قدرت های نهفته در وجودش را پیدا کند و از آنها استفاده کند، باید به دستورات خدا عمل کند. دستورات خداوند یک سری اوامر و فرامین سلطانی نیست بلکه راه تقویت اراده و به فعلیت رساندن توانایی های پنهان روح آدمی را نشان می دهد. هنگامی که خداوند دستور می دهد فلان کار را نکنیم به سبب این است که انجام آن کار موجب از بین رفتن قدرت اراده و بروز توانایی های روحانی انسان می شود و ما را ضعیف می کند. به عنوان مثال اگر نگاه به نامحرم حرام است چون در عالم معنا مثل آن است که چاقو در چشمت فرو کنی و خودت را کور کنی. خب معلوم است که با این کار هیچوقت نمی توانی عالم معنا را ببینی و از این قسم گناهان دیگر هر یک به نوعی بخشی از بالهای پرواز آدمی در عالم معنا را از بین می برد.
انسان عالم معنا را با قوای روحانی خود می تواند بشناسد و قوای روحانی زمانی آشکار می شوند که عقل انسان کامل شود و عقل زمانی کامل می شود که وجود روحانی انسان از گناهان پاک شود. عقل یک موهبت الهی است که هر چقدر توانایی های انسان بیشتر شود به همان میزان عقل نیز بیشتر در شناخت عوالم هستی کمک می کند. عقل هیچگاه محدود به ماده و حواس ظاهری نمی شود اما ادراکات عقلانی منوط به ورودی هایی است که ما با استفاده از ابزار شناخت خود به آن می دهیم.
انسان با هر گناهی که انجام می دهد بخشی از عقل خود را زائل می کند که هیچگاه باز نمی گردد. وجود مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه وقتی در نظرهای گناه آلود ما ظاهر می شوند دستان مبارک خود را بر سر مردم می کشند و عقول مردم کامل میشود تا آنجا که سخت ترین مباحث دینی که تاکنون نیاز به استدلال و فلسفه داشت، برای مردم دوران ظهور جزو بدیهیات روزمره زندگی می شود. به عنوان مثال عقل انسانها به حدی کامل می شود که لزوم داشتن حجاب و نگاه نکردن به نامحرم و دروغ نگفتن و مواردی نظیر آن مانند شستن دستها قبل از غذا برای همه بدیهی و روشن است. دیگر نیازی به آوردن دلیل برای خواندن نماز و نخوردن ربا و غیره نمی باشد. این معنای کامل شدن عقول است.
عقل انسان هنگامی که کامل می شود عالم هستی را با قوای روحانی خود می بیند و آنچه تا کنون نمی دیده برایش روشن و واضح می شود. به همین خاطر است که انسانهای مخلص و با ایمان و به ظاهر بی سوادی که زندگی خود را در مسیر دستورات الهی قرار داده اند، چیزهایی دیدند که بقیه ندیدند و مطالبی شنیدند که ما بقی مردم نشنیدند و با وجود زندگی ساده خود، کارهایی انجام دادند که عوام مردم قادر به انجام آن نبودند. این امر یک نتیجه منطقی از عمل به دستورات خداوند است.
دستورات خداوند یعنی آنچه خدا واجب فرموده انجام بدهیم و آنچه نهی فرموده به سبب تاثیرات مخربی که بر روح و جسم ما دارد ترک کنیم.
یکی از چیزهایی که ما را در عمل به دستورات خدا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات بسیار یاری می کند، زهد و فراغت از دنیا و تفکر در امور روحانی و ماورایی است. هر چقدر به دنیا وابسته نباشیم بیشتر قوای روحانی تقویت می شود و بیشتر می توانیم با عمل به دستورات دینی به خداوند نزدیک شویم و قدرت اراده خود را در جهت بروز توانمندیهای روحانی خود تقویت کنیم.
دنیا سرای ماندن و لذت نیست. دنیا آمیخته به شدائد و مکاره و سختیها و ناملایمات است. لذتی در دنیا وجود ندارد که همراه با درد و الم و سختی و ناآرامی و ناراحتی نباشد. تمامی لذات دنیا حتی حلال آن با درد همراه است. وقتی غذایی می خوریم تا وقتی که غذا در دهان ما است لذت دارد و همین که از مری وارد معده شد سنگینی و درد و خواب آلودگی و نفخ و ناراحتی های دیگر را به وجود می آورد. به همین گونه است لذتهای دیگر دنیا. و البته این از قوانین الهی است که دنیا اینگونه آفریده شده است.
دنیا عالم ماده است و ماده محدود است و همین محدودیت نقص به همراه دارد در نتیجه قابلیت درک لذت کامل و بی نهایت را ندارد. پس اگر در دنیا به دنبال لذت باشیم اولاً هیچگاه به لذت کامل نمی رسیم و ثانیاً لذتی یافت نمی شود که مخلوط به درد و ناراحتی نباشد. از قوانین دنیا این است که بعد از هر لذتش دردی به دنبالش بیاید.
در این مفهوم چقدر بی عقل هستند افرادی که به دنبال کسب لذت و آسایش در این دنیا می باشند و همه توان خود را در جهت رسیدن به لذات زودگذر و ناقص و کم و ناپایدار و همراه با درد دنیا به کار میگیرند.
دل کندن از دنیا و لذات کوتاه مدت فریبانه اش و انقطاع به سوی خدا تنها راه شناخت حقیقت عالم هستی و شکوفا نمودن قوای باطنی و رسیدن به آرامش واقعی و لذت حقیقی و پایدار است که تنها با نماز واقعی و روزه خالصانه و تامل و تعمق در مفاهیم قرآن به عنوان کلام خداوند و نقشه راه زندگی درست و تفکر در حقایق آفرینش به دست می آید. انشاالله