دلم در بند در مانده و درمانده
همان دری که رسول الله تا چهل روز هر روز صبح پشت آن می ایستاد و سلام می کرد :
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
همان دری که بعد از رسول خدا خوب حرمتش را نگه داشتند و به سفارش پیامبر عمل کردند.
سوزاندندش تا اثری از آن نماند. تکه پاره هایش را هم با لگد شکستند.
و ما هنوز در بند در مانده ایم.
هر وقت اسم در می آید، دلم می لرزد. مادر ما پشت در بود. فشار در! میخ در! شعله های در! و ناله در!
ما هزار و اندی سال است که در بند در مانده ایم و دلمان را به در گره زده ایم.
چه خوب هر سال عید آن شخصیت محبوب می گفت: اگر در بند در مانند، درمانند.
و ما امسال واقعا دلمان در بند در مانده و درمانده!