چه حکایت غریبی است که ما به جمله :
این مکان مجهز به دوربین مدار بسته می باشد
بیشتر از عبارت
عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید
باور داریم.
الم یعلم بان الله یری
آیا نمی داند که خدا می بیند؟
این دنیا مجهز به دوربین مدار باز خدا می باشد لطفا به گناه نزدیک نشوید
به مناسبت آخرین شب قدر امسال چند کلمه می گم ولی قول بدید که امشب تا صبح بهش فکر کنید:
خداوند وجود مطلق است.
ما از خداوند خلق شدیم و مرتبه بسیار بسیار بسیار نازل از وجود خدا در ما نهاده شده است.
اگر آن ذره ای از وجود خدا که در وجود خدا در ما نهاده شده که ما به وجود پا گذاشته ایم گرفته شود ما هیچ می شویم.
پس عالم همه فقط خداست. وجود و هستی فقط خداست و هر چیزی به جز خدا که ما آنها را مخلوق خدا می نامیم وجود (خدا) است بعلاوه قید عدمی آن موجود. یعنی یک عدم بوده که مقداری وجود از طرف خدا به آن داده شده تا موجود شده.
بنا بر این اگر وجود (خدا) از موجود گرفته شود، فقط عدمی می ماند یعنی وجه هیچ بودن ما. پس ما با خدا موجودیم و بدون خدا هیچیم
پس هر چه هست فقط خداست. تنها خدا اصل وجود است و هر چیزی به جز او هیچ مطلق است. کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام. کل شیء هالک إلا وجهه.
کان الله و لم یکن معه شیئا و الان کما کان
بخش بسیار نازلی از وجود خدا در ما ظهور یافته و هر چه ما این بخش نازله را شبیه خدا کنیم و از قیود عدمی رها کنیم به خدا نزدیکتر می شویم
هر چه به قیود عدمی خود بپردازیم از وجود مطلق و هستی بخش دور می شویم و این یک قانون طبیعی است در عالم.
وجود ما بدون قیود و بندهای مادی شبیه خدا می شود و اصل هستی وجود ما ظاهر می شود. اما قیود و بندهای دنیایی که عدمی اند ما را به وجه نازلتر از اینی که هستیم نزدیک می کنند و از نور (خدا) دور میکنند و در نتیجه تاریک و عدم می شویم.
گناهان همان قیود عدمی اند که ما را از اصل وجود دور می کنند. حجاب می شوند برای ظهور نور هستی که همان خداست.
دریا در اصل وجودش دریاست. موج وجه نازله ای از دریاست. یک ظرف آب وجه نازلتری از دریا. همه در اصل وجودشان ذات دریا را دارند اما به مراتب نزولشان از دریا فاصله گرفته و در قید و بند حدود گرفتار شده اند. اگر آبی که در ظرف است از قید ظرف رها شود و به دریا بپیوندد دریا می شود. اما به خاطر محدود شدن به قیود ظرف آب، صفات دریا را دارد اما نمی تواند دریا را در خود ظاهر کند. پس باید از قیود رها شد تا دریا شود.
رفقا امشب بیایید دریا بشیم تا نور خدا رو در وجود خودمان به ظهور برسانیم. فقط باید از قیود گناهان رها بشیم.یا علی
اگر کسی دوست دارد کتابی بخواند که او را به تفکر وادار کند و به ازای هر صفحه ای که می خواند یک هفته در محتوای آن و معانی بلند و عجیب کتاب فکر کند تا جایی که شبها تا صبح از فکر و گیج شدن در مفاهیم عمیق کتاب خوابش نبرد این کتاب را بخواند.
خیلی وقت بود که دنبال کتابی می گشتم که مطلب جدیدی به من بدهد و به جای تکرار مکررات و حرفهای اضافی من را به تدبر و تفکر بیشتر و یافتن حقایق عمیق وادار کند و بالاخره این کتاب را پیدا کردم. کتاب شرح رساله الولایه علامه طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه که توسط استاد محمد حسین رحیمی أیده الله بنصره و توفیقه شرح و تبیین شده است. در مقدمه این کتاب مطلبی از استاد بزرگ اخلاق و شاید تنها باقیمانده شاگردان علامه رضوان الله تعالی علیه یعنی حضرت آیت الله العظمی امجد به تایید مطالب کتاب فوق آمده است.
در عظمت مطالب این کتاب همین بس که خواندن هر چند صفحه آن یک هفته مرا در فکر فرو برد و خواب و خوراک را از من گرفت.
این کتاب گرانقدر با استفاده از استدلالات فلسفی باطن عالم هستی را اثبات می کند و راه رسیدن به آن را در پیش چشم خواننده روشن می سازد و پس از ذکر مباحث فلسفی که خیلی هم پیچیده نیست با استفاده از روایات و آیات قرآن مطالب تفهیم شده را توضیح می دهد.
حتما این کتاب را بخوانید تا یک قدم به شناخت بهتر خداوند، عالم هستی و معارف الهی نزدیکتر شوید.
برای اطلاعات بیشتر پیغام بگذارید.
همانگونه که جسم ما درک و حس دارد به نسبتی بسیار بیشتر و قدرتمندتر روح ما درک و حس دارد که ما از آن به چشم باطن تعبیر می کنیم.
چشم باطن انسان همان است که قرآن می فرماید:
و من أعرض عن ذکری فإن له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه أعمی
چشم باطن ما فقط با جدایی انسان از دنیا حاصل می شود. تا زمانی که ما به بدن مادی پست و ضعیف خود چسبیده باشیم فقط می توانیم با حواس خود دنیای پیرامون را ادراک کنیم. اما وقتی از دنیا فاصله بگیریم ما بقی عالم را با چشم باطن خواهیم دید که به مراتب زیباتر و با عظمت تر است این دنیای ناچیز است.
جدایی از دنیا دو نوع است: جدایی اجباری یا قهری که به آن مرگ می گوییم و جدایی اختیاری که به معنای دل کندن از دنیا است. دل کندن از دنیا همان بی تعلقی به دنیا است.
عدم توجه و دلبستگی به دنیا با عملی حاصل می شود که روح را از جسم مادی دور کرده و توجه روح را به ملکوت عالم منعطف کند. توجه روح به عالم معنا و ملکوت موجب دل کندن از دنیا و باز شدن چشم باطن می شود.
آن عملی که همه توجه ما را به عالم بالا بر می گرداند و از دنیا جدا می کند و روح انسان را پرورش می دهد، نماز است.
نماز با توجه، چشم انسان را به عالم معنا باز می کند. هر چقدر انسان در نماز عمیق بشود و با بهره گیری از نماز قدرت روح خود را افزایش دهد و از بدن مادی ضعیف منقطع گردد، به عالم ملکوت بیشتر نزدیک می شود.
اگر به حقیقت نماز راه پیدا کنیم و 40 روز نماز حقیقی بخوانیم پس از آن عقل و روح ما دنیا و عالم را به گونه دیگری می بیند. البته نمازی که واقعا نماز باشد. تنهی عن الفحشاء و المنکر باشد. اول وقت باشد و تمامی شرایط توجه محض به ذات قدس پروردگار را داشته باشد.
رفقا بیایید از همین لحظه حداقل در سجده های نماز مکث بیشتری داشته باشیم و ابتدا روح بندگی و عبودیت را در وجودمان حس کنیم بعد 3 تا 7 مرتبه ذکر سجده را با آرامش و توجه عمیق بگوییم. فقط یکبار امتحان کنید تا تاثیرش را ببینید.التماس دعا
خدا ما رو از پست ترین چیز در عالم خلق کرد
یعنی خاک
و از بهترین چیز در عالم در ما دمید
یعنی روح خودش
و ما اینگونه خلق شدیم
از یک طرف انسان یک وجود مادی با نیازهای مادی داره که اگر در برآوردن این نیازها افراط کنه به عنصر پست خودش بر میگرده و از حیوان هم پست تر میشه
و از طرف دیگر یک وجود روحانی داره که اگر به نیازهای روحش پاسخ بده و در برآوردن آنها تلاش کنه از فرشته بالاتر میره
آن چیزی که قدرت روح انسان رو قوی می کنه قدرت اراده انسانه
و اراده آدمی زمانی قوی میشه که چیزهایی که برای روحش لازم است رو انجام بده و از چیزهایی که برای روحش ضرر داره دوری کنه
در این مفهوم ایمان یعنی باورها و اعتقاداتی که ما نسبت به خدا به عنوان مبدا خلقت و جهان آفرینش و نحوه حرکت در مسیر زندگی داریم
و عمل یعنی کارهایی که بر اساس اعتقادات انجام می دهیم تا اراده خود را تقویت کنیم
در اینجا بعضی مفاهیم دیگر وجود دارد که باید تعریف شوند:
مثل آگاهی. آگاهی همان دانش و علم ما به دنیایی است که در آن زندگی می کنیم و چیزهایی که از طرف خدا به ما میرسد
هنگامی که ما به باورهای خود بر اساس آگاهی هایمان فکر می کنیم اندیشه در وجود ما ساخته می شود. اندیشه باورها و اعتقادات ما را می سازد که به آن ایمان می گوییم و ایمان موجب بروز فعل و عمل از انسان می شود.
پس اگر ما به آگاهی های خوب توجه کنیم و سعی کنیم چیزهای خوب را وارد وجود خود کنیم، به اندیشه خوب و باور درست و در نهایت به عمل نیک می رسیم. این یک زنجیره منطقی از توجه و آگاهی و اندیشه و باور و ایمان و عمل است.
حواس ظاهری پنجگانه انسان، دروازه های ورود آگاهی های گوناگون به درون آدمی است. ما از طریق حواس خود با دنیای پیرامون ارتباط بر قرار می کنیم و آن را می شناسیم و به موضوعات آن توجه می کنیم.
حواس ظاهری تنها ابزارهای ارتباط ما با دنیا است. البته عقل نیز در ادراک مطالبی که حواس دریافت می کنند نقش مهمی دارد. عقل ما اطلاعات دریافت شده توسط حواس را تحلیل نموده و در یک نظام منطقی می گذارد و نتایج منطقی می گیرد تا انسان بتواند با استفاده از آن نتایج زندگی خود را به پیش ببرد.
دوباره به مطلب اول برگردیم. گفتیم که وجود انسان از دو جنبه مادی و روحانی تشکیل شده است. حواس ابزار شناخت وجود مادی انسان است تا با محیط اطرافش ارتباط برقرار کند. پس وجود روحانی انسان چه می شود؟ آیا ابزاری برای شناخت روح از عوالم روحانی در انسان قرار داده نشده است؟ آیا ابزار شناخت انسان محدود به حواس ظاهری او است؟ اگر اینطور باشد پس چرا عنصری به نام روح در وجود ما نهاده شده است؟
پاسخ این سوال در شناخت عالم هستی و شناخت خداوند به عنوان موجودی که مبدا روح است وجود دارد. ابزار شناسایی انسان محدود به حواس نیست و خداوند در وجود خلیفه اش همه تواناییها و تمامی صفات خود را (به جز صفت کبریایی و الوهیت) به صورت بالقوه قرار داده است.
فقط ما باید این توانمندیها را بشناسیم و راه بروز و به فعلیت رساندن آنها را بیابیم تا بتوانیم استعدادهای خدادادی خود را شکوفا کنیم و یک زندگی متفاوت از حیات مادی داشته باشیم.
انسان به عنوان خلیفه الهی توانایی انجام هر کاری که اراده کند را دارد به شرطی که اراده انسان در طول اراده خداوند متعال قرار بگیرد. خداوند با خلقت انسان و دمیدن روح خود در وجود آدم، اراده خود را به انسان تفویض نمود اما به شرطی که انسان قدرت استفاده از اراده را پیدا کند و اراده خود را در طول اراده خداوند عالی مرتبه قرار دهد و از این توانایی در مسیر درست استفاده کند.
با توجه به مطالب فوق، پس ما باید اراده خود را تقویت کنیم تا بتوانیم کارهای خداگونه انجام دهیم. راه تقویت اراده فقط در دو کلمه است: انجام واجبات و ترک محرمات. این دو کلمه را زیاد شنیده ایم اما هیچگاه به معنای واقعی آنها پی نبرده ایم. خلاصه این دو عبارت می شود عمل به دستورات خداوند با عظمت.
اگر انسان بخواهد قدرت های نهفته در وجودش را پیدا کند و از آنها استفاده کند، باید به دستورات خدا عمل کند. دستورات خداوند یک سری اوامر و فرامین سلطانی نیست بلکه راه تقویت اراده و به فعلیت رساندن توانایی های پنهان روح آدمی را نشان می دهد. هنگامی که خداوند دستور می دهد فلان کار را نکنیم به سبب این است که انجام آن کار موجب از بین رفتن قدرت اراده و بروز توانایی های روحانی انسان می شود و ما را ضعیف می کند. به عنوان مثال اگر نگاه به نامحرم حرام است چون در عالم معنا مثل آن است که چاقو در چشمت فرو کنی و خودت را کور کنی. خب معلوم است که با این کار هیچوقت نمی توانی عالم معنا را ببینی و از این قسم گناهان دیگر هر یک به نوعی بخشی از بالهای پرواز آدمی در عالم معنا را از بین می برد.
انسان عالم معنا را با قوای روحانی خود می تواند بشناسد و قوای روحانی زمانی آشکار می شوند که عقل انسان کامل شود و عقل زمانی کامل می شود که وجود روحانی انسان از گناهان پاک شود. عقل یک موهبت الهی است که هر چقدر توانایی های انسان بیشتر شود به همان میزان عقل نیز بیشتر در شناخت عوالم هستی کمک می کند. عقل هیچگاه محدود به ماده و حواس ظاهری نمی شود اما ادراکات عقلانی منوط به ورودی هایی است که ما با استفاده از ابزار شناخت خود به آن می دهیم.
انسان با هر گناهی که انجام می دهد بخشی از عقل خود را زائل می کند که هیچگاه باز نمی گردد. وجود مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه وقتی در نظرهای گناه آلود ما ظاهر می شوند دستان مبارک خود را بر سر مردم می کشند و عقول مردم کامل میشود تا آنجا که سخت ترین مباحث دینی که تاکنون نیاز به استدلال و فلسفه داشت، برای مردم دوران ظهور جزو بدیهیات روزمره زندگی می شود. به عنوان مثال عقل انسانها به حدی کامل می شود که لزوم داشتن حجاب و نگاه نکردن به نامحرم و دروغ نگفتن و مواردی نظیر آن مانند شستن دستها قبل از غذا برای همه بدیهی و روشن است. دیگر نیازی به آوردن دلیل برای خواندن نماز و نخوردن ربا و غیره نمی باشد. این معنای کامل شدن عقول است.
عقل انسان هنگامی که کامل می شود عالم هستی را با قوای روحانی خود می بیند و آنچه تا کنون نمی دیده برایش روشن و واضح می شود. به همین خاطر است که انسانهای مخلص و با ایمان و به ظاهر بی سوادی که زندگی خود را در مسیر دستورات الهی قرار داده اند، چیزهایی دیدند که بقیه ندیدند و مطالبی شنیدند که ما بقی مردم نشنیدند و با وجود زندگی ساده خود، کارهایی انجام دادند که عوام مردم قادر به انجام آن نبودند. این امر یک نتیجه منطقی از عمل به دستورات خداوند است.
دستورات خداوند یعنی آنچه خدا واجب فرموده انجام بدهیم و آنچه نهی فرموده به سبب تاثیرات مخربی که بر روح و جسم ما دارد ترک کنیم.
یکی از چیزهایی که ما را در عمل به دستورات خدا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات بسیار یاری می کند، زهد و فراغت از دنیا و تفکر در امور روحانی و ماورایی است. هر چقدر به دنیا وابسته نباشیم بیشتر قوای روحانی تقویت می شود و بیشتر می توانیم با عمل به دستورات دینی به خداوند نزدیک شویم و قدرت اراده خود را در جهت بروز توانمندیهای روحانی خود تقویت کنیم.
دنیا سرای ماندن و لذت نیست. دنیا آمیخته به شدائد و مکاره و سختیها و ناملایمات است. لذتی در دنیا وجود ندارد که همراه با درد و الم و سختی و ناآرامی و ناراحتی نباشد. تمامی لذات دنیا حتی حلال آن با درد همراه است. وقتی غذایی می خوریم تا وقتی که غذا در دهان ما است لذت دارد و همین که از مری وارد معده شد سنگینی و درد و خواب آلودگی و نفخ و ناراحتی های دیگر را به وجود می آورد. به همین گونه است لذتهای دیگر دنیا. و البته این از قوانین الهی است که دنیا اینگونه آفریده شده است.
دنیا عالم ماده است و ماده محدود است و همین محدودیت نقص به همراه دارد در نتیجه قابلیت درک لذت کامل و بی نهایت را ندارد. پس اگر در دنیا به دنبال لذت باشیم اولاً هیچگاه به لذت کامل نمی رسیم و ثانیاً لذتی یافت نمی شود که مخلوط به درد و ناراحتی نباشد. از قوانین دنیا این است که بعد از هر لذتش دردی به دنبالش بیاید.
در این مفهوم چقدر بی عقل هستند افرادی که به دنبال کسب لذت و آسایش در این دنیا می باشند و همه توان خود را در جهت رسیدن به لذات زودگذر و ناقص و کم و ناپایدار و همراه با درد دنیا به کار میگیرند.
دل کندن از دنیا و لذات کوتاه مدت فریبانه اش و انقطاع به سوی خدا تنها راه شناخت حقیقت عالم هستی و شکوفا نمودن قوای باطنی و رسیدن به آرامش واقعی و لذت حقیقی و پایدار است که تنها با نماز واقعی و روزه خالصانه و تامل و تعمق در مفاهیم قرآن به عنوان کلام خداوند و نقشه راه زندگی درست و تفکر در حقایق آفرینش به دست می آید. انشاالله
فتنه جدید اغاز شده است
رفقا
دوستان
و همراهان خوبم هشیار باشید
فریب منافقان را نخورید
ساده لوحی است اگر فکر کنیم که فتنه فقط همان فتنه 88 بود. در روایات آمده است که فتنه های آخر الزمان بسیار است و هر یک بزرگتر و عظیم تر و فریبانه تر از دیگری.
این فتنه ها آنقدر ادامه می یابد تا مردم را از ولایت جدا کند و دلهایشان را پراکنده سازد.
بصیرت داشته باشید
آقا قسم به جان شما خوب می شوم
باور کنید آخرش به خدا خوب می شوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم
این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب می شوم
من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
کی از دعای اهل بکا خوب می شوم
با یک دعای مادردلسوز و مهربان
ام الائمه جوان خوب می شوم
جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم
من بدترین غلام حقیرولایتم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم
با این همه بدی به ظهورشما قسم
با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم
نقل از : http://ahd6.persianblog.ir